حقایقی در مورد جن

از پیدایش جهان تا ظهور امام زمان عج الله

حقایقی در مورد جن

۶۱۳ بازديد

حقایقی در مورد جن

ابو علي سينا در رساله ي « حدود » نوشته : جن حيواني است هوايي ، ناطق ، داراي جسمي لطيف و شفاف و داراي قدرت شكل دهي به جسم خود به اشكال مختلف است.

انسان از چهار عنصر خاك ، اب ، باد و اتش تشكيل شده در حالي كه جن فاقد عنصر خاك ميباشد و عنصر غالب در جن اتش ميباشد  به همين علت قوه ي جاذبه ي زمين روي انان اثر ندارد.

در تفسير  منهج الصادقين از تاليفات  ملا فتح الله كاشاني امده است : ميان خلقت  جان « پدر جنيان » و حضرت ادم « پدر ادميان » شصت هزار سال فاصله بوده و در روايتي ديگر ، علامه مجلسي در سماء العالمِ بحار الانوار از حضرت  امير المومنين علي (ع) روايت كرده : هفت هزار سال قبل از خلقت ادم ، بر روي زمين دو طايفه  زندگي ميكردند ، طايفه ي جن و طايفه ي نسناس.

نسناس طايفه اي بودند كه قدري به انسان شباهت داشتند و داراي يك دست و يك پا و بجاي دهان ، منقار داشتند و مانند چارپايان  ميچريدند ، اغلب اين دو طايفه ، در جنگ و نزاع بودند اما فساد و سركشي جنيان بيشتر بود و  خداوند  جمعي از فرشتگان را به جنگ  انان فرستاد.

در اين جنگ جمع كثيري از جنيان كشته شدند جمعي نيز اسير  و تعدادي نيز به جنگل ها و صحرا ها گريختند . به اذن خداوند كودكان و خردسالان و زنان و مومنين  جنيان ، امان داده شدند . يكي از كودكان جنيان بنام « عزازيل » همين تخم جن ، شيطان لعنت الله عليه بود كه خداوند دو فرشته را مامور نگهداري و تربيت او نمود.

فرشتگان ، اورا به اسمان ها بردند ، شيطان بواسطه ي تعليماتي كه گرفته بود و كثرت عبادت و بندگي خدا ، به درجه و مقامي رسيد  كه همچو فرشتگان مقرب درگاه الهي گرديد ولي پس از هفت هزار سال عبادت ، هنگامي كه حضرت ادم خلق گرديد تمام فرشتگان كه شيطان نيز در بين انان بود ، بر ادم سجده نمودند ولي شيطان ، بخاطر خباثت  و شرارت نهفته در ذاتش ، از امر خداوند سر پيچي كرد.

جنيان چون مانند فرشتگان معصوم نيستند و دچار خطا و لغزش ميشوند ، بهمين خاطر بود كه ابليس مغرور به جنس خود كه از اتش بود به درگاه الهي عرض كرد : چگونه من كه از جنس اتش و برترم بر ادم كه از جنس خاك است سجده كنم.

از حضرت امام صادق (ع) نقل شده كه : پس اينكه ابليس از بارگاه الهي رانده شده ، قادر بود تا هفت اسمان بالا برود و به سخنان فرشتگان گوش كند و خبر هاي اسماني را كسب كند ( استراق سمع = دزديده گوش كردن )  اما با تولد حضرت مسيح (ع) از بالا رفت به سه اسمان بالايي منع شد و فقط ميتوانست تا چهار اسمان بالا برود و وقتي حضرت رسول اكرم (صل الله عليه و اله ) بدنيا امد ، ابليس از صعود به تمام طبقات اسمان ها منع شد و از ان پس فرشتگان ، شياطين جن را با تير هاي شهاب از در هاي اسمان راندند و براي هميشه از صعود به اسمان ها محروم شدند.

از پيامبر اكرم (ص) نقل شده كه فرمودند : خداوند جنيان را بر پنج گروه افريده ، گروهي از انان مانند باد در هوا در حركتند و گروهي شبيه مار ها و گروهي عقرب ها و گروهي ديگر حشرات زميني و گروهي ديگر همچون ادميان هستند كه ثواب و عقاب دارند.

«شيرين يربوع» نوعي از جن است كه به شكل زنان و در بيشه زار ها و بيابانها زندگي ميكند اين نوع جن اگر بر انساني دست يابد با او بازي بازي ميكند ، مانند گربه با موش ، تا او را بتدريج بكشد  و اگر ببيند  كسي زيبا روي است ، مفتون و شيفته ي او شده ولي همچنان به اذيت و ازار ميپردازد.

شيرين يربوع تا مدت زمان طولاني با « سعلات » همدم بود و زندگي ميكرد . فرزندان سعلات را كه از شيرين يربوع متولد شده اند بني سعلات گويند.

نوع ديگري از جن وجود دارد بنام «الزولاب» كه در يمن بسر ميبرد و گاها در اطراف مصر هم ديده شده و بسيار شهوت ران است و  همين عمل او باعث مرگ ادميان ميشود و اگر از ادميان كسي از او نترسد قدرت ازار پيدا نخواهد كرد.

نوع ديگري از جن بنام «الغدار» وجود دارد كه در  جزاير دريا ها زندگي ميكند و صداي بسيار مهيبي دارد شباهت بسياري به ادمي دارد  و از قاتلين ادميان است.

نوع ديگري از جن بنام «وشق» ميباشد كه شكل او نيمي شبيه ادمي و نيمي شبيه نسناس است.

از انواع ديگر جن ميتوان از «منها» نام برد كه كارش فريب و گمراه كردن زاهدان و عابدان است و كاري ميكند كه پرهيزكاران چنين پندارند كه صاحب كرامات شده اند و بدين نحو فرد را دچار عُجب و غرور ميكند تا از صراط مستقيم گمراه گردند .

ميگويند زاهدي ميهمان داشت و ميهمان ميديد كه هر شب هنگام افطار ، اطراف زاهد چراغاني ميشد و سفره ي رنگيني گسترده ميشد و ميهمان بسيار متعجب ميگشت تا اينكه از ان زاهد دليلش را سئوال كرد ، ابتدا زاهد از پاسخ گفتن طفره ميرفت ولي وقتي اصرار ميهمان خود را ديد ، در جوابش گفت : مدتي است كه هر شب چنين اتفاقي ميافتد تا من گمان كنم اينها از كراماتي است كه من بدست اوردم  اما من در همان وهله ي نخست  دانستم كه از شياطين جنيان است ولي به روي خودم نياوردم تا گمان كند مرا اغوا نموده در حالي كه من او را فريب داده بودم و تا سخن زاهد به اينجا رسيد چراغ ها و سفره ي رنگين ناپديد شدند.

از انواع ديگر جن ميتوان به جني كه در بلوچستان زندگي ميكند و قدي كوتاه و پوشيده از مو دارد ، اشاره كرد كه در كتاب « روح هاي  تسخير شده » از اين نوع جن نام اورده شده كه شيار هاي چشمان انان عمودي و پاهاي انان همچو چارپايان سم دار است و بسيار شبيه انسان ها ميباشند و بيشتر در دل شب ها فعاليت دارند و مجالس بزم و عروسي خود را در حمام ها ، سرداب ها ، اب انبار ها و ... برپا ميكنند.

حتي بعضا  توسط افرادي  مشاهده شده كه اين نوع جنيان در خانه هايي به بازي مشغول بوده اند و چه بسا بارها از روي رختخواب  انسانهاي بخواب رفته  نيز عبور كرده اند . گزارش شده كه در بلوچستان بيشتر جنيان مردم ازار هستند. البته جنيان موجوداتي بسيار ترسو هستند و از سلاح سرد ميترسند و وجود كارد بزرگ و يا شمشيري در خانه باعث فرار انها ميشود.

شياطين جن اقسام گوناگوني دارند كه معروفترين انها بنام «غول» است و بيشتر در سر راه مسافريني كه تنها در بيابانها سرگردان شده اند ظاهر ميشود و در نهايت قصد جان او را خواهد كرد.

ساير انواع جنيان ميتوان به تيره هاي «آل» و «مرد آزما» و «بختك» اشاره كرد كه  كه شبيه به انسان هستند كه دو گوش دو چشم و بيني و دهان مانند انسان دارند ولي بسيار قوي هيكل و نيرومند هستند.

جنيان مانند اتش سرخ رنگ هستند و در اين رنگ شدت و ضعف دارند يعني سرخ تيره ، سرخ روشن و غيره و نوعي از جنيان  خاكستري رنگ هستند و طبيعتي خشن دارند و نوع ديگري سفيد رنگ و بسيار زيبا و مانند انسان سفيد پوست هستند و چشمانشان مانند انسان افقي قرار دارد ، همه ي جنيان مو دارند ولي شاخ و دم ندارند ، صدا دارند و بيشتر از حواس پنجگانه ي ادميان دارند و بر خلاف ادميان ، دستگاه گوارش ندارند زير فاقد عنصر خاك ميباشند و از هوا استفاده ميكنند و اب هم جز غذاي انها نميباشد ولي از بوي غذاي ادميان تغذيه ميكنند ، شخصي نقل ميكرد : براي سياحت  به يكي از مناطق سر سبز  شمال رفته بود كه شبانگاه با پختن غذا ، سنگ هايي به سويشان پرتاب ميشد و دانست كه از جانب جنيان و بخاطر بوي غذا بوده و بهمين خاطر ظرفي غذا به سمتي كه احساس ميكرد از انطرف سنگ ها پرتاب شده برده و در لابلاي درختان نهاده و پس از بازگشت ديگر سنگي پرتاب نشده.

در بين منجمين ، روز شنبه متعلق است به سياره ي زحل و روزي است كه در ان پدر جنيان «ابوالجان» خلق گرديد و همچنين عيد يهوديان است.از انجايي كه منجمين زحل را طالع نحس اكبر ميدانند  و تعلق ان به روز شنبه ، لذا اين روز نحس و بد است و بيشتر شرارت ها و امور بد در اين روز اتفاق ميافتد كه در راس تمام اشرار « شيطان » از جنيان است.     

در بين جنيان مانند ادميان ، خوب و بد ، كافر و مومن وجود دارد و هر جني زير دست و در اطاعت روسا و پادشاهان  خود هستند  چنانكه هرگز از روساي خود نافرماني نميكنند . در هر روز از ايام هفته  يكي از جنيان بر تمامي جنيان  حكومت و پادشاهي ميكند و پادشاهي اين هفت جن هميشه ثابت است و حاكمان و پادشاهان جنيان عبارتند از :

پادشاه روز شنبه  بنام ميمون ابانوخ

پادشاه روز يكشنبه بنام سعيد المذهب ابو عبدالله

پادشاه روز دوشنبه  بنام ابي الحارث

پادشاه روز سه شنبه بنام ابي محرز احمر 

پادشاه روز چهار شنبه بنام برقان با كنيه ي ابوالعجايب

پادشاه روز پنج شنبه بنام شهمورس كه قاضي جنيان نيز ميباشد.

پادشاه روز جمعه بنام ابیض با کنیه ی ابوالحسن زوبعه

 

در كتاب « اسفار حضرت ادم (ع) » امده : اسم پدر جنيان «‏ طارنوش » بوده و لقب ان  « جانّ »  ميباشد.
وقتي فرزندان و نسل طارنوش درروي زمين زياد شد خداوند ديني براي انان برگزيد و ابوالجان  و فرزندانش و جنيانِ پيروش  ، احكام شريعت را قبول كردند و مدتي بدين منوال زندگي كردند تا اينكه بناي عصيان و نافرماني گذاشتند و خداوند پس انكه حجتش را بر انان تمام كرد، به عذابي دردناك گرفتارشان گردانيد و همه را بغير از مؤمنان هلاك گردانيد.

پس از ان خداوند ، جن ديگري بنام « حليايش » را شريعت جديدي عطا نمود اما چون اساس فكر جنيان بر شرّ بود ،دوباره راه نافرماني در پيش گرفتند و مجدداْ خداوند بر انان عذاب نازل نمود . سپس خداوند جن ديگري بنام « مليقا » را حاكم بازماندگان از جنيان نمود ولي اين طايفه همچنان به راه نادرستي گام بر ميداشتند و باعث شدند تا خداوند بار ديگر بر انان عذاب نازل كرد.

پس از ان عذاب ، جن ديگري بنام « هاموس »  كه به زيور فضل و دانش و سداد اراسته بود حاكم جنيان گرديد . پس از فوت هاموس ، اشرار بني جانّ ، كفران نمودند و خداوند بر انان رسولاني ديگر فرستاد ولي جنيان هدايت پذير نبودند و حكمت الهي مقدّر گرديد  كه بار ديگر  انان را عذاب نمايد.

بفرمان خداوند لشگري از فرشتگان به جنگ جنيان رفتند و همه را بغير از مومنين و كودكان را به هلاكت رساندند . شيطان نيز كودكي باز مانده از ان عذاب بود و در قسمت قبلي گفته شد كه چطور با فرشتگان همنشين و مقرب درگاه الهي شد.

از سويي ديگر جمعيت جنيان پس از گذشت مدتي افزوده شد و بتدريج از جزاير و مواضع غير مسكوني  بيرون امده و در سرزمينهاي اباد سكنا گزيدند . با زياد شدن جمعيت جنيان ، بر تعداد كافران و نافرمانان از امر الهي افزوده شد تا جايي كه شيطان كه در ان موقع از مقربين بارگاه الهي بود از خداوند اجازه خواست به منظور هدايت و ارشاد جنيان بر زمين فرود ايد و خداوند نيز او را با جمعي از فرشتگان به زمين فرستاد و گروهي اندك نيز به اطاعت انان در امدند.

از جانب شيطان « سهلوب بنملاتب » ماموريت يافت تا به نزد بزرگان جنيان رفته و به هدايت و ارشاد انان مشغول گردد ولي جنيان از بس ياغي بودند او را كه از مؤمنين جنيان بود ،كشتند.

پس از اينكه غيبت سهلوب طولاني گشت ، شيطان يكي ديگر از پاكان جن را مامور ارشاد كرد كه او را نيز كشتند و همينطور رسولان متعددي از جانب شيطان فرستاده شد كه همگي بدست ان ناپاكان كشته شدند . اخرالامر شيطان بنا بر حكم الهي ، « يوسف بن ياسف » را مسئول هدايت  جنيان ياغي نمود .

جنيان قصد جان يوسف را نموده بودند كه يوسف به لطايف الحيل از چنگ  انان گريخت و تمام واقعه را براي شيطان گزارش كرد . خداوند به عزرائيل دستور داد با جمعي ديگر از فرشتگان به جنگ جنيان رفت و كافران و همه ي اهل طغيان را كشت و تعدادي نيز به اكناف عالم پراكنده شدند.

در بحار الانوار از حضرت علي عليه السلام نقل است كه : خداوند  پيامبري بنام  يوسف براي جنيان فرستاد ( در نسخه اي ديگر بنام يوسف بن يانان و در جايي ديگر بنام يوسف بن ياسف امده ) كه ان پيامبر، جنيان را به خدا پرستي و اعمال نيك دعوت كرد  ولي ان نافرمانان پيامبر خود را كشتند و اين واقعه قبل از خلقت بشر بوده.

اطلاعات تكميلي در مورد سايرخصوصيات جنيان :

روش زندگي انان مانند حيوانات است و احتياج به  لباس ندارند ، در سراسر نقاط زمين پراكنده هستند ، داراي نيروي خاصي هستند كه مانع از برخورد اشياء با انان ميشود ، بصورت خانوادگي زندگي ميكنند ،جا و مكان خاصي ندارند ، مانند انسان ها نر و ماده دارند ، داراي دستگاه تناسلي و جفتگيري هستند ، بچه در شكم مادر پرورده ميشود و مدت بارداري انان كمتر از انسان است و در هر  شكم تنها يه بچه متولد ميشود و وضع حمل جنيان بسيار راحت است و رشد بچه نيز سريعتر است ، قدرت دافعه نسبت به انسان دارند يعني هر جا انساني پيدا شود ،جنيان بدونه اينكه خودشان متوجه بشوند از انسان دور ميشوند ، قدرت ديدشان از ماده عبور ميكند ، يعني ميتوانند اعماق زمين يا پشت كوه ها را مشاهده كنند ، بسيار دروغگو هستند بخصوص اگر توسط انسان ها براي كسب خبر و اعمال غريبه تسخير و احضار شوند ، جنيان تمامي ميتوانند انسان ها را ببينند ولي انسانها نميتوانند انها را ببينند مگر معدودي كه در هر زمان تعدادشان به اندازه انگشتان دو دست هم نخواهد شد كه اينان نيز خود دو گروه هستند يكي اناني كه تحت تعليمات امور غريبه قرار گرفته اند و دسته ديگر كساني هستند كه از بدو تولد بنا بر موهبت الهي و ذاتي ، قادر به ديدن جنيان ميباشند ، حيوانات تمامي جنيان را  ميبينند ولي برايشان بدليل نداشتن قوه ي شعور امري عادي است ، داراي قوه ي ايجاد وهم و گمان در انسان ها هستند يعني ميتوانند خود را در ذهن انسان ها به شكل ها و اندازه هاي مختلفي ظاهر نمايند و يا به شكل حيواناتي كه با انسان ها مانوس هستند در مي اورند  ، قدرت تلقين به ادمي را دارند و همين وسوسه هاي شيطاني از نوع تلقين است ، اعمال زشت و پليد انسان ها موجب صدمه ي جنيان و همين عمل باعث ازار رساندن جنيان به انسان ها ميشود ، بدليل نداشتن عنصر خاك ميتوانند طي الارض نمايند ولي سرعت سير انان كمتر از سرعت روح ادميان است ؛؛ رسد ادمي به جايي كه بجز خدا نبيند.

زندگي جنيان به شرحي كه قبلاْ گفته شد ادامه داشت تا وقتي كه پيامبر مكرم اسلام (ص) به رسالت برگزيده شدند .نه نفر از رؤساي جنيان وقتي كلمات آسماني قران را از زبان حضرت شنيدند اسلام اوردند و هر يك قوم خود را به قبول دين محمدي (ص) فرا خواندند و سپس قوم خود را به نزد رسول اكرم اوردند و دسته جمعي  به شرف اسلام نائل شدند.

 در كتاب جنات الخلود امده كه دو نفر از جنيان به حضور پيامبر (ص) امدند و اسلام را برگزيدند و حضرت نيز نام يكي را «عبدالرّحمان» و نام ديگري را «عبدالقادر» گذاشتند . همانطور كه گفته شد بعث خاتم نبيّين بر همه ي جن و انس بوده است.

 وقتي كه« بسم الله » گفته ميشود اثر بد جن هاي كافر خنثي ميشود و خود را كنار ميكشند اما مؤمنان جنيان چون با بشر دشمني ندارند ، فرار نميكنند.

 حضرت امام علي (ع) فرموده : وقتي كه لباس خود را از بدن در مياوريد بسم الله بگوييد تا جنيان ان را نپوشند و اگر نگوييد  انرا تا صبح به تن خواهند كرد و حضرت امام زين العابدين (ع) فرموده : گوشت را از استخوانش بطور كامل پاك نكنيد كه جنيان از ان بهره ميبرند و اگر پاك كنيد انان چيزي از خانه ي شما خواهند برد و از حضرت امام موسي الكاظم (ع) نقل شده : خوردن سيب براي زهر ، سِحر ،رفع استيلاي جنيان و غلبه ي بلغم نافع است و هيچ چيز براي دفع شر جنيان مفيد تر ازسيب نيست.

حضرت امام حسن عسگري(ع) فرموده : روزي حضرت امام موسي بن جعفر (ع) در خدمت پدر بزرگوارشان حضرت امام صادق (ع) بودند كه شخصي بنام«اشجع سلمي» وارد شد و قصيده اي را در مدح ان بزرگوار خواند . ان حضرت خواستند انعامي بدهند اما او تقاضاي ديگري نمود و گفت  : مولاي من ، گاهي در سفرهايم در بيابانهاي تاريك و وحشتناكي قرار ميگيرم كه خوف تمام وجودم را ميگيرد ، چيزي به من بياموز تا باعث ارامش قلبم شود . حضرت فرمود : هر گاه از امري ترسيدي ، دست راست خود را بالاي سر بگذار و با صداي بلند بگو : اَفَغَيرَ دينِ الله يَبغُونَ وَ لَهُ اَسلَمَ مَن في السّماواتِ وَالاَرض طَوعاً وَ كَرهاً وَ اِليهِ يُرجَعُون ( ايه ي شريفه ي 83 سوره ي مبارك آل عمران ) . پس از تعليم اين ايه ، اشجع سلمي ميگويد در بياباني به جني برخوردم و صدايي شنيدم كه ميگفت : او را بگيريد !! و من كه خوف كرده بودم فوراْ اين ايه ي شريفه را خواندم و شنيدم كه صداي ديگري گفت : چگونه او را بگيريم در حالي به قران توسل جسته است ؟! 

ميگويند جنيان از خادمانِ حضرت سليمان (ع) بودند و ان حضرت را در كارهايشان ياري ميدادند.

هميشه از كودكي با خود فكر ميكردم چرا پدرِان خدابيامرزم هميشه مرا از نزديك شدن و دست زدن به سگ ها پرهيز ميدادند، در بين حيوانات چرا ميگفت سگ  « عين النجس » است.

در حديثي موثق از حضرت امام جعفرصادق (ع) امده كه : سگي كه تمام موهاي بدنش يكدست سياه رنگ است ، جن است و از حضرت رسول (ص) نقل است كه : سگ ها از ضعيفان جن هستند و اگر به شما نزديك شدند چون نفسهاي بدي دارند از خودتان دورشان كنيد . حضرت امام صادق (ع)  فرموده: سگي كه يكدست سياه رنگ است يا سفيد رنگ  يا سرخ رنگ ، از جنيان است . در حديثي از ابو حمزه امده است كه : در بين راه  مكه و مدينه در خدمت امام صادق (ع)بودم  كه ناگهان ديدم سگ سياه يكرنگي به ان حضرت نزديك شد و ايشان رو به سگ كرده و فرمودند : تو را چه ميشود كه اينچنين دوان دوان ميروي ؟ .... و من ناگهان ديدم ان سگ شبيه مرغي شد و پرواز كرد و رفت . از حضرت پرسيدم شما هم ديديد ؟ يعني اين چه بود ؟ حضرت در جواب گفت : ابو حمزه ،  نام او«عثم» و پيك جنيان  مي باشد و ميرود كه خبر مرگ هشام را به جنيانِ اكناف زمين  برساند.

يادتونه كه گفتيم جنيان به اشكال مختلف هستند و از جمله شبيه مار ؟! مرد هيزم فروش و اميني بود و ماري را كه لابه لاي هيزم هاي خود ديده بود كشته بود . جنيان او را ربودند و به نزد بزرگ قوم خودشون بردند و گفتند ، اين مرد ، پسر عمه ي ما را كشته و ما ميخواهيم او را قصاص كنيم . هيزم فروش ميگويد كسي را نكشته و نميداند اينان چه ميگويند و من هيزم فروشي بيش نيستم و امروز فقط ماري را كه سد را هم شده بود با تبر كشتم ... ناگهان جنيان با خشم فرياد زدند ان مار  پسر عمه ي ما بوده و .... در حال جدل بودند  كه بزرگ جنيان گفت : او را رها كنيد و به همان جايي كه ربوده بودين باز گردانيد چرا كه شما نميتوانيد او را قصاص كنيد زيرا من از رسول الله (ص) شنيدم كه به ما جنيان ميفرمود : هر كس از شما در غير صورت اصلي خود درآيد و پس از ان كشته شود هيچ ديه و قصاصي ندارد و چون پسر عمه ي شما خودش را به شكل مار در اورده بود و مار نيز از دشمنان انسان ها محسوب ميشود پس او خطايي نكرده و ... مرد هيزم فروش به ان بزرگ جنيان گفت شنيدم از رسول الله (ص) اسم اوردي مگر ايشان را ادراك نموده اي ؟ وي گفت آري من يكي از جنياني هستم كه در پيشگاه مبارك ايشان قرار گرفته و سخنان گوهر بارشان را شنيده ام.

ببينم از ازدواج متقابل انسان و جن چيزي شنيديد ؟

در كتاب قصص العلما و همچنين در كتاب دارالسلام عراقي امده  كه مرحوم شيخ الفقها ، شيخ جعفر كبير در لاهيجان بود و شخصي نزدش امد و گفت : ميخواهم كه با شما در خلوت امر مهمي را در ميان بگذارم .... وقتي مجلس را خلوت كردند ان شخص گفت : من در حباله ي خود دو زن دارم ، روزي به صحرا رفتم و در زميني خالي از اغيار ، دختري را ديدم كه بي  نهايت زيبا بود كه ابتدا از ديدن او در ان بيابان وحشت كردم . ان دختر وقتي حال پريشان مرا ديد گفت نترس من دختري از طايفه ي جنيان هستم و عاشق تو شده ام . به خانه ي خود برو و برايم جاي خاصي مهيا كن ، من هر شب پيش تو مي ايم و هر چيزي از مال دنيا كه بخواهي  برايت مياورم اما دو شرط دارد  اول اينكه از اين به بعد از زنان خود بكلي كناره گيري كني و دوم اينكه اين راز را به هيچ كس نگويي و اگر هر كدام از دو شرط را رعايت نكني تو را خواهم كشت و اموالي كه برايت اورده ام را پس خواهم گرفت ...... من بر طبق گفته ي ان جنيّه  عمل كردم و تاكنون از زنان خود بريده و با او همخوابي داشته ام و او نيز به قول خود عمل كرده و اموال بسياري برايم اورده استاما نزديكي با او مرا بشدت ضعيف كرده و مرگ خود را نزديك ميبينم و جرات هم ندارم از شرط هايش تخطي كنم . اي شيخ مرا از گردابي كه در ان افتاده ام نجاتم بده ..... شيخ بزرگوار وقتي خوف و استيصال ان جوان را ديد دو رقعه دعا نوشت و به ان جوان داد و گفت : يكي را بر روي اموالي كه جنيّه برايت اورده بگذار و ديگري را در دست خود نگه دار و بر در خانه ات بنشين و هنگامي كه ان دختر امد رقعه اي را كه در دست محكم نگه داشته اي به او نشان بده و بگو اين را  شيخ جعفر نجفي نوشته و .... جوان طبق انچه راهنمايي شده بود عمل كرد وقتي دختر جني امد و رقعه را در دستان ان جوان ديد  از او دور شد و به سمت اموالي كه برايش اورده بود رفت ولي وقتي رقعه ي دوم را روي اموال ديد برگشت به جوان گفت اگر ان رقعه ها را شيخ ننوشته بود ،  تو را بخاطر اشكار كردن اسرارمان حتما ميكشتم و اموال را با خود ميبردم  اما چاره اي جز اطاعت از دستور شيخ را ندارم و قادر به ايستادگي در مقابل ان بزرگوار را ندارم و اين را گفت و از نظر ناپديد شد و ان جوان ديگر او را نديد.

تا كنون نظري ثبت نشده است
مدت زمان ارسال نظر برای مطلب فوق به پایان رسیده است